چرا امام موسی کاظم (ع) را بابالحوائج می نامند؟
به گزارش تهران بهشت؛ امام موسی کاظم (ع)، ملقب به کاظم و باب الحوائج در سال ۱۲۸ قمری، همزمان با انتقال قدرت از امویان به عباسیان متولد شد و در سال ۱۴۸ قمری پس از شهادت پدرش، امام صادق (ع)، به امامت رسید. دوران ۳۵ ساله امامت او با خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی همزمان بود. با شهادت امام موسی کاظم (ع) امامت به فرزندش علی بن موسی الرضا (ع) منتقل شد.
امام کاظم علیهالسلام عابدترین، بهترین و سخاوتمندترین و بسیار کریمالنفس و بلندنظر در میان مردم عصر خودش بود. ایشان اهل عبادت، راز و نیاز و اهل معنویت بود. در روایت آمده که حضرت موسیبنجعفر علیهالسلام در تمام شبهای عمرشان به نماز شب مشغول بودند و نماز شبشان را به نماز صبح متصل میفرمودند؛ و بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب به تعقیبات و خواندن ادعیه ماثور اشتغال داشتهاند.
عبادت آن حضرت و راز و نیازشان همگان را مجذوب خودش کرده بود. سیره اخلاقی حضرت موسیبنجعفر علیه السلام دلجویی از مستمندان و رسیدگی به وضع محرومان بوده، شیخ مفید در ارتباط با خصلتهای اخلاقی حضرت نوشتند که حضرت موسیبنجعفرعلیهالسلام مثل جد بزرگوارشان حضرت علی علیهالسلام شبانه از نیازمندان و مستمندان دلجویی میکردند، کیسه پول و مواد غذایی را به خانههای افراد محتاج میبردند. افرادی که این کمکها را دریافت میکردند هیچوقت نفهمیدند آن شخصی که به آنها کمک میکرد حضرت موسیبنجعفر بوده وقتیکه امام موسی کاظم (ع) شهید شدند برخی که دیگر اقلام به آنها نرسید، فهمیدند آن فردی که کمک میکرد حضرت موسیبنجعفر بود.
چرا میگویند امام موسی کاظم (ع) بابالحوائج است؟
حضرت موسیبنجعفر معروف به باب الحوائج هستند به خاطر این که هر کسی که درب خانه حضرت مراجعه میکرد، محال بود که خواسته خودش را به حضرت بگوید و امام موسی کاظم (ع) بابت رفع گرفتاری او اقدامی نکند. اغلب خانهها یک درب دارند، ولی حضرت موسیبنجعفر علیه السلام منزلشان را به شکلی درست کرده بودند که منزل ایشان دو درب داشت و یک درب اختصاص داشت به مردمی که از آنجا وارد خانهی حضرت میشدند و درباره مشکلات خودشان با حضرت صحبت میکردند، محال بود که کسی از آن درب وارد شود و ناامید برگردد، لذا ازاینجهت که آن درب خاصی که هر کسی گرفتار بود از آن وارد میشد، به حضرت میگفتند باب الحوائج، این دربی است که حاجتها برآورده میشود، حضرت موسیبنجعفر علیه السلام باب الحوائج الی الله بود و از طرف خدا مشکلات مردم را حل میکرد.
شخصی به نام حماد بن عیسی نقل میکند که در بصره خدمت امام کاظم علیهالسلام رسیدم و گفتم حوائجی دارم، حضرت فرمودند: بفرمایید هرچه میخواهید من برای شما دعا میکنم که مشکلتان حل شود حمادبن عیسی نقل کرد: من آنجا گفتم خدایا از ولی خودت امام مسلمین فرزند پیغمبر حاجت میخواهم حاجت داشتند که یک همسر، خانه، فرزند وحج نصیبش کند و حداقل پنجاه سفر مکه برود حماد ابن عیسی میگوید:از اینموضوع چندین سال گذشت و الان که من دارم با شما صحبت میکنم هم خدا به من خانه، همسر و فرزندانی داده و هم خادمی نصیبم شده، ضمن اینکه چهل و هشت مرتبه سفر حج نیز مشرف شده ام.
در روایات ذکر شده که حماد بن عیسی دو سفر دیگر مشرف به حج شد و آن پنجاه حجی که از امام موسی کاظم خواسته بود که دعایش کند تکمیل شد و بعد هم طی حادثهای در سیلی که آمد غرق شد و از دار دنیا رفت و در حالی از دنیا رفت که به خواستههای خودش رسیده بود.
دوران امامت حضرت موسیبنجعفر (ع) در سختترین شرایط و وضعیت زمانه بود. شرایط امامت ایشان با زمان امام باقر و امام صادق علیهالسلام خیلی فرق داشت و اصلا قابلمقایسه نبود. دوره امامت حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام دوره تثبیت و تقویت پایههای حکومتی بنیعباس بود، دژخیمانی که در آن زمان بهقدرترسیده بودند مثل منصور دوانیقی تشنه قدرت بودند و یاران و اصحاب حضرت و کسانی که حامیان حضرت موسیبنجعفر بودهاند را اگر مختصر حرکتی انجام میدادند قلعوقمع میکردند، زندان میکردند و محدودیتهای سختی برایشان به وجود میآورند. حضرت موسیبنجعفر علیه السلام در دوران امامتشان گرفتار چهار خلیفه بنیعباس بودند، در دوران منصور دوانیقی، مهدی عباسی، هادی عباسی و در دوران هارون الرشید عباسی زندگی کردند و خیلی به ایشان سخت گذشت.
مخصوصاً در دوران هارون که حضرت زندان رفتند و در زندان طولانی به سر بردند. در روایات ذکر شده که ایشان هفت یا ده سال در زندان بودند.
ظهور فرقه اسماعیلیه نتیجه اختلاف گروهی از مردم در به امامت رسیدن اسماعیل فرزند امام صادق علیهالسلام با برادرش حضرت امام موسیبنجعفر (ع) بود. جناب اسماعیل فرزند ارشد حضرت امام صادق علیهالسلام نزد پدرشان بسیار محبوب بودند بههمین دلیل گروهی از شیعیان گمان میکردند که امامت بعد از امام صادق علیهالسلام به جناب اسماعیل منتقلشده. این در حالی بود که جناب اسماعیل در زمان حیات امام صادق علیهالسلام از دار دنیا رفت و امام صادق (ع) در مرگ او تشریفات خاصی را انجام دادند، با پای برهنه در تشییعجنازه او شرکت کرد و در سوگ جناب اسماعیل بسیار بیتابی کردند و در تشییعجنازه او چند بار دستور دادند که کفن را از روی صورت جناب اسماعیل باز کنند تا همگان بدانند که اسماعیل از دار دنیا رفتهاست.
با این شرایط جمع زیادی از عقیده خودشان برگشتند و اندک معدودی برهمین عقیده باقی ماندند که امام بعد از امام صادق علیه السلام جناب اسماعیل است، بااینکه جنازه راهم دیدند، ولی گفتند او نمرده و غایب شده است و روزی ظهور خواهد کرد. این فرقه که اعتقاد به امامت اسماعیل بعد از امام صادق (ع) داشتهاند به این فرقه اسماعیلیه میگفتند. آنها به هیچ عنوان امامت موسیبنجعفر را نپذیرفتند و فرقه اسماعیلیه را تشکیل دادند.
امام موسیبنجعفر علیهالسلام در علم و دانش سرآمد همه مردم بودند، هنوز کودکی بیش نبودند که فقهای مشهور آن زمان از جمله ابوحنیفه از ایشان مسئله میپرسیدند و کسب علم میکردند. ایشان از همان کودکی در مجلس درس پدرشان که مؤسس و رئیس دانشگاه جعفری بودند شرکت میکردند، روح و جانشان را از سرچشمه علوم و معارف اصیل اسلامی سیراب میکردند. حضرت امام کاظم علیهالسلام در بحثهای علمی حضور داشتند و اهل بحث و منطق و قادر به اثبات مباحث دشوار و معضلات علمی بودند، این مسئله موجب محبوبیت آن بزرگوار نزد پدرشان حضرت امام صادق علیهالسلام شده بود و همه اصحاب از اینهمه عظمت مبهوت میشدند.
یادگارهای علمی و فکری امام کاظم علیهالسلام در کتابهای حدیث، فقه، کلام و تفسیر ثبتشده که یکی از بهترین و غنیترین میراثهای علمی است و اصول زندگی مؤمنین شمرده میشود. حضرت امام کاظم علیهالسلام السلام پیرامون سبک زندگی و پیرامون معارف اسلامی و علوم ماوراءالطبیعه نکات بسیار ارزندهای را بیان فرمودند و اسرار آفرینش را با عالیترین بیان توضیح دادند که امروز با توجه به پیشرفت و ترقی علم میبینیم هنوز از سخنان آن بزرگوار نتوانستهاند گامی فراتر بگذارند.
ارسال نظر