تماس با ما درباره ما

۱۰ جلوه جریان غدیر در بیان امیرالمؤمنین(ع)

جست‌وجوی عنوان «غدیر» در نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین(ع) همچون جستن نام «علی» در قرآن کریم است؛ آنکه به دیده ظاهر بخواهد بنگرد شبهه می‌اندازد که خبری از تصریح به ولایت علی(ع) در قرآن نیست و فرزند ابوطالب خودش نیز در نهج‌البلاغه نامی از غدیر نبرده است.
۱۰ جلوه جریان غدیر در بیان امیرالمؤمنین(ع)

به گزارش تهران بهشت؛ در مقام پاسخ به شبهه اول یعنی تصریح به ولایت امیرالمؤمنین(ع) در قرآن کریم، مفسران با ادله متقن و فراوان به آن پاسخ داده‌اند و در مقام پاسخ به شبهه دوم، پژوهشگران احتجاج‌های فراوان حضرت به مقوله غدیر را در مناسبت‌های مختلف ذکر کرده‌اند.

ما در گفت‌وگو با ‌حجت‌الاسلام حسین اکبری، پژوهشگر نهج‌البلاغه خواسته‌ایم ضمن پاسخ به این شبهه، روایت امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج‌البلاغه را از ماجرای غدیر برای ما روایت کند. پاسخ ایشان به این دو پرسش را در ادامه می‌خوانید.

غدیر یک جریان است نه یک واقعه صرفاً تاریخی!

زمانی از یکی از محصلان خواستم برایم در خصوص غدیر در نهج‌البلاغه تحقیق کند. رفت و پس از مدتی گفت من هرچه گشتم نتوانستم در این خصوص چیزی پیدا کنم. به او گفتم اگر دو نکته را در نظر نداشته باشد، هیچ وقت نمی‌تواند از غدیر در نهج‌البلاغه چیزی بیابد؛ اول اینکه باید بداند از مجموعه نهج‌البلاغه شریف و متن خطبه وجود مقدس نبی اکرم این‌گونه برمی‌آید که غدیر یک حادثه صرف نبود بلکه یک جریان بود. باید با این نگاه سراغ نهج‌البلاغه امیر برود.  از کجای خطبه غدیر و نهج‌البلاغه به این حرف می‌رسیم؟ 

از آنجایی که پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «فَلْیبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ إلی یوْمِ الْقِیامَةِ»؛ آن‌ها که حاضر هستند به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت این خبر را برسانند. در همین عبارت چندین ویژگی جریان بودن غدیر قابل اثبات است که مهم‌ترینش همین امر به رساندن این خبر از حاضران به غایبان تا روز قیامت است. اگر قرار بود غدیر یک حادثه باشد که این‌قدر تبصره و توصیف نمی‌خواست. 

دومین نکته این بود که اگر جریان بودن غدیر را پذیرفتیم، پس لزومی ندارد تأکید داشته باشیم عبارت «غدیر» حتماً در نهج‌البلاغه بیاید یا نیاید، چون غدیر محلی است که این واقعه در آن واقع شده و در جریان شدن این ماجرا دخالتی ندارد. با این دو نکته اگر سراغ نهج‌البلاغه برویم می‌بینیم صدر تا ذیل نهج‌البلاغه حضرت مدام این جریان را گوشزد می‌کند طوری که یک محقق نهج‌البلاغه را مات و مبهوت می‌کند. 

نداشتن همین نگاه است که سبب می‌شود هر وقت به ایام غدیر نزدیک می‌شویم این شبهه را هم به امیرالمؤمنین و هم به غدیر نسبت می‌دهند و می‌گویند اگر حضرت علی(ع) حق بود چطور وقتی به حکومت رسید در مورد غدیر صحبت نکرد یا چرا نهج‌البلاغه دربرابر آن ساکت است؟ گفتم باید به غدیر به مثابه یک جریان نگاه کرد که اگر این نگاه حاکم شد دیگر شما درگیر کلمات و واژه‌ها نخواهید بود.

۱۰ جلوه جریان غدیر در بیان امیرالمؤمنین(ع)

وقتی به نهج‌البلاغه نگاه می‌کنیم، دست‌کم با ۱۰عنوان که در زیرمجموعه آن چندین خطبه و حکمت است، می‌فهمیم امیرالمؤمنین غدیر را به مثابه یک جریان مطرح کردند. 

نکته اول این است که حضرت گاهی از غدیر ابتدائاً سخن به میان آورده است، یعنی بدون اینکه کسی از حضرت سؤال کند، از جریان غدیر آن هم پیش از دوران حکومتشان صحبت کرده‌اند. شاهد مثال این قضیه خطبه۷۴ نهج‌البلاغه به عنوان معدود خطبه‌هایی است که پیش از حکومت حضرت ایراد شده است. 

در این سخنان امیرالمؤمنین(ع) خطاب به اهل شورا هنگامی که آهنگ بیعت با عثمان کردند، می‌فرمایند: «لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّی أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَیْرِی؛ وَ ...» یعنی شما خوب می‌دانید من از هر کس، به این امر خلافت شایسته‌ترم، ولی به خدا سوگند تا هنگامی که اوضاع مسلمین روبه‌راه باشد و تنها به من ستم شود، سکوت اختیار می‌کنم تا از این طریق پاداش و فضل الهی را بدست آورم و در برابر زر و زیور، پارسایی ورزیده باشم.

حکمت ۱۹۰ نهج‌البلاغه نیز نمونه جالبی از همین جنس است که حضرت در آن با اظهار تعجب می‌فرمایند: «وَا عَجَبَاهْ، أَ تَکُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ [وَ لَا تَکُونَ بِالصَّحَابَةِ] وَ الْقَرَابَةِ؟» یعنی عجبا! آیا معیار خلافت، صحابی پیامبر بودن است اما صحابی بودن و خویشاوندی ملاک نیست؟ 

جلوه دوم غدیر در نهج‌البلاغه، از طریق بیان حکومت حق است. چیزی که برای خود من عجیب است این است که حضرت به یکباره وسط سخنرانی می‌گوید؛ مثلاً در اواخر خطبه ۱۱۶ یا در خطبه ۵۱ حضرت به یکباره می‌فرمایند این اوضاعی که الان به وجود آمده به خاطر این است که شما حق را نادیده گرفتید.

جلوه سوم، یادآوردی جریان غدیر از طریق اشاره حضرت به لایق‌ترین افراد به حکومت است. برای نمونه در خطبه ۷۴ یا خطبه ۱۷۳ نهج‌البلاغه این نمونه‌ها به کنایه مطرح شده است. 

چهارمین نکته در معرفی جریان غدیر،  اثبات حقانیت خود به عنوان خلیفه توسط امیرالمؤمنین(ع) است. اوج این جریان، خطبه سوم نهج‌البلاغه یعنی خطبه شقشقیه است. اهمیت این خطبه در این جریان از این جهت است که برخی صرفاً به خاطر همین خطبه، تلاش کرده‌اند کل نهج‌البلاغه را زیرسؤال ببرند و در مقابلش برخی همچون سید هبة‌الدین شهرستانی  کتاب مستقل نوشته‌اند که قطعاً خطبه سوم نهج‌البلاغه از امیرالمؤمنین(ع) است. 

در نمونه پنجم، حضرت جریان غدیر را در جواب معاویه مکتوب کرده‌اند که یا در جواب او بوده و یا حضرت ابتدائاً به این نکات اشاره کرده‌اند. نمونه این مورد هم نامه بیست و هشتم نهج‌البلاغه است. 

در نمونه ششم گاهی حضرت در جواب سؤال سائلی در خصوص غدیر پاسخ می‌دهد. این هم از نقاطی است که صراحت را می‌توان در آن مشاهده کرد. سیدرضی کلام حضرت را در این خصوص در پاسخ به فردی از طایفه بنی‌اسد که در سال ۳۷ هجری در صفین پرسید: چگونه شما را که سزاوارتر از همه بودید کنار زدند، در خطبه ۱۶۲ نهج‌البلاغه آورده است که نمونه صریح ورود حضرت به تبیین جریان غدیر است.  هفتمین موردی که در این خصوص می‌توان به آن اشاره کرد این است که وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) در حین توصیف اهل بیت(ع) که نهج‌البلاغه از این حیث سرشار است، به جریان غدیر پرداخته‌اند. به تعبیری حضرت همان‌طور که در حال تبیین حقانیت و ویژگی‌های اهل بیت هستند، به جریان غدیر اشاره می‌کنند. یک نمونه از ده‌ها مورد در این خصوص در نهج‌البلاغه، اواخر خطبه دوم است که حضرت می‌فرمایند: «لا یقاس بآل محمد(ص) من هذه الامة احد و...» یعنی احدی از مسلمین قابل قیاس با آل محمد(ع) نیست. حضرت در این خطبه پس از برشمردن چندین ویژگی از اهل بیت (ع)، به‌صراحت نه تنها خلافت، بلکه وصایت کل امامان تا امام زمان را مطرح می‌کنند. حتی حضرت در اینجا افزون بر خلافت و وصایت، مقوله وراثت را نیز طرح می‌کنند.

در هشتمین جلوه جریان غدیر از نهج‌البلاغه باید گفت امیرالمؤمنین(ع) در چند جای نهج‌البلاغه که اوج آن در خطبه بیست و یکم است، وقتی که حکومت به ایشان می‌رسد، می‌فرمایند:«الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَی أَهْلِهِوَ نُقِلَ إِلَی مُنْتَقَلِهِ» الان حق به جایگاهش برگشت و به جایی که از آن خارج شده بود منتقل شد.

نهمین مورد، زمانی است که حضرت به تلویح و اشاره می‌فرمایند چرا حقشان را دریغ کردند. در دو جای نهج‌البلاغه حضرت دلایل را می‌شمرند. یکی در خطبه سوم است که حضرت می‌فرمایند: والله می‌دانستند حق با من است. یک مورد دیگر نیز در خطبه ۱۶۲ است.

آخرین موردی که در این زمینه می‌توان به آن اشاره نمود این است که حضرت در ادامه دلایل سکوتشان را ذکر می‌کنند. خطبه ۷۴ که پیش از این به آن اشاره کردیم در اینجا نیز مطرح می‌شود. حضرت در این باره به چند مورد اشاره می‌کنند که مقوله وحدت، اجری که بابت صبر بر این قضیه خواهند گرفت، بی‌رغبتی به آنچه دیگران در آن طمع کردند و بعد هم نداشتن یاوری به جز خانواده از این دسته هستند. 

 

ارسال نظر