طرح ترامپ اعتبار اتحاد در غرب را به چالش میکشد
به گزارش تهران بهشت، تحولات اخیر در واشنگتن نشان میدهد که طرح ترامپ، که پیشتر بهتنهایی موجب ایجاد شکافهای ژئوپلیتیک میان آمریکا، اروپا و اوکراین شده، اکنون در داخل ساختار سیاسی ایالات متحده نیز به موضوعی مناقشهبرانگیز بدل شده است. ادعای چند سناتور آمریکایی مبنی بر اینکه وزیر امورخارجه ایالات متحده به آنها گفته؛ این طرح «فهرست درخواستهای روسیه» است، نهتنها یک بحران ارتباطی و راهبردی در واشنگتن ایجاد کرده، بلکه اعتبار سیاست خارجی آمریکا را در مهمترین میدان منازعه امنیتی اروپا زیر سؤال برده است.
واکنش رسمی دولت آمریکا که تأکید میکند «این طرح سیاست رسمی واشنگتن است» پیچیدگی موضوع را دوچندان کرده است. اکنون در ایالات متحده دو تفسیر متناقض از یک تصمیم واحد مواجه است: روایتی رسمی که آن را «نقشه راه صلح ترامپ» میخواند و روایتی در سطوح تصمیمسازی که این طرح را «موهبت سیاسی برای مسکو» توصیف میکند. تداوم این شکاف، نهفقط توان آمریکا در مدیریت پایان جنگ اوکراین را تضعیف خواهد کرد، بلکه انسجام داخلی این کشور در اداره منازعات جهانی را نیز زیر سؤال میبرد.
سناتورهایی چون مایک راوندز، آنگوس کینگ و جین شاهین آشکارا اعلام کردهاند که مارکو روبیو، وزیرامور خارجه دولت ترامپ، طرح فعلی را «موضع آمریکا» ندانسته و آن را «فهرست درخواستهای روسیه» توصیف کرده است. به بیان روشن، این سناتورها تأیید میکنند که طرح نه در واشنگتن که از کانالی نزدیک به روسیه دریافت شده و نقشه ۲۸ مادهای آن شباهت عمدهای با «پروتکلهای امنیتی مدنظر کرملین» دارد. واگذاری قلمرو، محدودسازی ارتش اوکراین و مسدود کردن مسیر ناتو دقیقاً در راستای خواستهای اصلی مسکوست.
اگر این روایت درست باشد، معنای آن چیزی بسیار فراتر از یک اختلاف داخلی است؛ این یعنی واشنگتن از جایگاه قدرتی که قصد داشت معادله جنگ را مدیریت کند، به بازیگری تبدیل شده که پیشنهادهای طرف مقابل را «بستهبندی» و به متحدانش عرضه میکند.
اروپا که از ابتدا نیز نسبت به انگیزههای واشنگتن در طرح ۲۸ مادهای تردیدهای جدی داشت، اکنون با انتشار این اظهارات در موقعیت دشوارتری قرار گرفته است. اگر طرح به راستی «خواستهای روسیه» باشد، پذیرش آن از سوی اروپا چیزی جز یک عقبنشینی استراتژیک تاریخی تلقی نخواهد شد؛ عقبنشینیای که نقش اروپا را در امنیت قاره به سطحی تقلیل یافته تنزل میدهد؛ اعتبار دفاع جمعی غرب را فرومیپاشاند و بار دیگر مرزهای سیاسی را به تابعی از فشار نظامی تبدیل میکند.
به بیان دیگر، اروپا با پذیرش چنین طرحی به جهان پیام میدهد که «قدرت نظامی همچنان تعیینکننده مرزهاست»؛ پیامی که میتواند سایر منازعات مرزی را نیز وارد مسیرهایی خطرناک و پرریسکترکند.
در سوی مقابل، اختلاف میان کاخ سفید، وزارت امورخارجه و سناتورها در ایلات متحده از یکسو و نیز اختلاف نگرش با اروپا از سوی دیگر، بهترین فرصت برای مسکوتلقی میشود. روسیه سالها تلاش کرده اختلاف در بلوک غرب را به عنصر فعال سیاست خارجی خود تبدیل کند. اکنون این اختلاف نه در بروکسل یا میان اروپا و آمریکا، بلکه در قلب واشنگتن سرباز کرده است؛ جایی که دولت میگوید این طرح «سیاست رسمی» است، اما بخشی از کنگره آن را «موضع روسیه» میداند و در این حال اروپا آن را خدشه به اعتبار خود میخواند.
چنین شکافی بهروشنی از بروز شکاف کم بدیل "اجماع استراتژیک" در تعریف منافع ملی نه تنها در ایالات متحده؛ بلکه میان متحدان غربی خبر میدهد. این وضع بهطور طبیعی قدرت چانهزنی آمریکا را کاهش و قدرت ابتکار مسکو را در این بزنگاه افزایش میدهد. این اختلافات همچنین یک پیام مهمرا بازتاب میدهد: پرونده اوکراین برای آمریکا دیگر یک «اولویت استراتژیک» نیست، بلکه تبدیل به مسئلهای شده که واشنگتن تلاش دارد هرچه سریعتر از آن «خارج»شود؛ حتی اگر هزینه آن خدشهدار شدن اعتبار نظم بینالملل باشد.
برای قدرتهای غیرغربی نیز در صورت پذیرش طرح ترامپ، معنایی روشن دارد: قدرتهای بزرگ میتوانند نظم حاکم بر جامعه بین الملل را بر اساس اقتضائات داخلی خود بازتعریف کنند، نه بر اساس هنجارهای اعلامی که سالها تبلیغ کردهاند. این روند بیتردید آینده امنیت جامعه جهانی را ناامن، مبهم و پیشبینیناپذیرتر خواهد کرد.
اکنون بحران اوکراین در دو سطح وارد فاز تازه شده است: نخست؛ در سطح خارجی، اختلاف اروپا و آمریکا بر سر آینده جنگ و اعتبار دفاعی غرب. دوم؛ در سطح داخلی آمریکا، که در آن هیچ اجماعی بر سر ماهیت و حتی منشأ تدوین طرح صلح وجود ندارد. این تحولات در ادامه مسیر جدیدی است که نشان میدهد واشنگتن دیگر به «پیروزی نظامی» اعتقاد ندارد و بهدنبال خروجی کمهزینه از جنگ است؛ هرچند اکنون روشن شده که این خروج حتی در داخل ساختار سیاسی آمریکا نیز میتواند «پایدار و پذیرفتهشده» نباشد.
انتهای پیام/


ارسال نظر