شرح ماجرای سفر "پله" به تهران
به گزارش تهران بهشت؛ این مطلبی است به قلم شادروان حمیدرضا صدر: سلطان پله. سانتوز پس از برگزاری دیداری در استامبول راهی تهران شده. پس از پیروزی یک بر 6 برابر فنرباغچه. هجوم جمعیت به فرودگاه مهرآباد. حلقههای گل. شعارهای کرکننده «پله، پله». بهتلهافتادن سلطان در منگنه مردمان از خود بیخود شده. بهبندآمدن در سیل عکسها، کاغذها و خودکارها برای گرفتن امضا. گمشدن سایر برزیلیها در انبوه طرفداران. ایستادن مهراب شاهرخی - که از ساعت سه صبح در فرودگاه انتظار کشیده - کنار پله. گرفتن عکسی با سلطان. عکسی زینتبخش صفحه اول روزنامه کیهان. سیهچرده ایرانی کنار سیهچرده برزیلی.
پرده دوم
رخدادهای جاری پرشمارند. سه هفته پیش فاجعهای رخ داده. زلزلهای بزرگ در جنوب استان فارس. وقوع هزار لرزه طی 48 ساعت. ازدسترفتن بیش از پنج هزار نفر... سه روز پیش نیروهای نظامی ایران و عراق درگیر شدهاند... آپولو ۱۶ هنوز در آسمان سرگردان است... شکست نیروهای آمریکایی در ویتنام. سایگون در معرض سقوط... راهیابی آژاکس و اینتر به دیدار نهایی جام باشگاه های اروپا... شایعه سفر محمدعلی کلی به تهران. زمزمه حضور کلی در استادیوم صد هزار نفری برابر یک حریف... سیلیهای آبدار علی عبده، رئیس باشگاه پرسپولیس به گوش صفر ایرانپاک برای عکسگرفتن با یک ستاره زن سینما در پوستر تبلیغاتی. استعفای بیدوام ایرانپاک، ابراهیم آشتیانی، علی پروین، اصغر ادیبی و فریدون معینی از عضویت در پرسپولیس... رفتن سپهبد مصطفی امجدی، رئیس تربیتبدنی، آمدن یک سپهبد دیگر جای او: حجت کاشانی... جشنواره فیلم تهران. ساتیا جیت رأی، کلیفت رابرتسن، یوسف شاهین و کلودت کلبر در تهران... با این وصف ورود پله همه را تحتالشعاع قرار داده. همهچیز را.
پرده سوم
باشگاه تاج، میزبانی سانتوز را بر عهده دارد. خسروانی رئیس باشگاه تاج گفته برای مسابقه با سانتوز ۲۴۰ هزار تومان میپردازد (حدود 30 هزار دلار). شرط اصلی، حضور 90 دقیقهای پله در میدان است. ولی دستان تاج خالی شده. ناصر حجازی، علی جباری، اکبر کارگرجم، کارو حقوردیان، غلامحسین مظلومی و جواد قراب در تهران نیستند. آنها در تیم ملی طی مسابقات مقدماتی المپیک، کره شمالی را در پیونگیانگ با نتیجه صفر - صفر متوقف کردهاند و سپس راهی مسابقات آسیایی تایلند شدهاند. تغییر برنامه. برپایی تیمی مختلط. تیمی منتخب. فقط باشگاه پرسپولیس است که اعلام میکند بازیکنانش را در اختیار تاج قرار نخواهد داد.
بعد از سفر پله به تهران مسئولان باشگاه تاج تصمیم گرفتند که نام یکی از تیمهای زیرمجموعه خود را به نام او تغییر دهند و در این میان قرعه به نام دیهیم افتاد تا پس از ۱۸ سال از این پس با نام پله در مسابقات باشگاهی حضور یابند! جالب اینکه محمد دادکان، رئیس مشهور فدراسیون فوتبال ایران، عضو همین تیم بوده است.
پرده چهارم
بعدازظهر ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۱. بلیتهای ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰ و ۳۰۰ ریالی. شهربانی و مقررات ویژه تردد. ورود مجانی به اتوبان. جمعه ساعت چهار بعدازظهر. 60 هزار تماشاگر آغاز بازی با نیمساعت تأخیر. بیقراری برای تماشای پله روی سکوهای استادیوم صدهزار نفری، که چند ماه پیش افتتاح شده، بیتابی. زردراکو رایکف مربی باشگاه تاج روی نیمکت. کیوان نیکنفس درون دروازه. حسن حبیبی و مهدی لواسانی در قلب دفاع. عزت جانملکی و مسعود معینی مدافعان کناری. همایون شاهرخی، نصراله عبداللهی (رودروی پله) و اصغر ادیبی (بازیکنی از پرسپولیس) در خط میانی. حسین باباخانلو، غلام وفاخواه و پرویز میرزاحسن در خط حمله. قضاوت عبدالرضا موزون و دستیاری محمد صالحی و منوچهر نبوی.
گل دقیقه 21 پله. ولی پرویز میرزا حسن هشت دقیقه بعد گل تساوی را میزند. یک - یک. به درازا کشیدهشدن زمان استراحت بین دو نیمه به نیم ساعت. مردود اعلامشدن سه گل سانتوز (اعتراض پله با بیانصافخواندن داور). تعویضهای فاجعه بار رایکف در 15 دقیقه پایانی. مسعود مژدهی، علی رحمانی و احمد منشیزاده جای میرزاحسن، باباخانلو و ادیبی (رایکف اعتراف میکرد تعویضهایش اشتباه بوده). تساوی تا هشت دقیقه به پایان. شادمانی ما. خوشبینی مفرط. خوشدلی کاغذی. سادگی. برگشتن ورق. طوفان برزیلی. چهار گل در هشت دقیقه پایانی درون دروازه. شامل دو گل دیگر از پله. پیروزی 5 بر یک برزیلیها. هوشدن بازیکنان خودی توسط تماشاگران. هوراکشیدن برای سلطان و همراهانش. مربی سانتوز میپرسد «چرا تیم منتخب شما پنج گل دریافت کرد؟» و در پاسخ «تیم اصلی ایران در سفر به سر میبرد»، میگوید «مگر شما فقط یک تیم دارید؟».
پرده پنجم
حضور سهروزه سلطان در تهران. ادامه ذوقزدگی افراطی. زبان به زبان نقلکردن زندگی پسر محلههای فقیرنشین که مرد اول فوتبال جهان شده. قصه پریان ادسون آرانتس دوناسیمنتو. بازیکنی که در 15سالگی در سانتوز به میدان رفته و در 16سالگی در تیم ملی برزیل. تنها بازیکنی که سه بار قهرمان جهان شده. ۱۹۵۸، ۱۹۶۲ و ۱۹۷۰. بازیکن هزار گله (۱۲۸3 گل در ۱۳۶۳ بازی رسمی و غیررسمی). پسری که پیش از 20سالگی «گنجینه ملی برزیل» نامیده شد. مردی که نامش در بیش از صد ترانه بر زبان آمد. میگفتند نیجریه و بیافرا جنگشان را متوقف کردند تا بازیاش را تماشا کنند.
بازیکنی که آخرین آوردگاه ملیاش در جام جهانی ۱۹۷۰ با پدیده جدید پخش تلویزیونی ماهوارهای همراه شد تا هنرنماییاش به صورت زنده بر صفحه مونیتورها نقش ببندد. تا پاس استادانهاش به جرزینیو برابر انگلیس را تماشا کنند. ضربه سر کوبندهاش برابر گوردون بنکس را. گلش درون دروازه ایتالیا را. شادیکردن از نوع سلطان را. بالابردن جام زرینهبال را. هیجانزدهشدن شیفتگان سینهچاک. بیقراری رسانهای. رقابت ورزشیها، سیاستپیشگان، شاهزادگان برای ایستادن کنار سلطان. برای عکسگرفتن با او. تلاش برای بهرهگیری از نام و معروفیتش.
گسترش امواج هیجان. آنقدر گسترده تا نام باشگاه «دیهیم»، یکی از تیمهای زیرمجموعه تاج، به «پله» تغییر یابد. تا «استادیوم دیهیم» در شرق تهران «استادیوم پله» نام بگیرد. تا پرویز ابوطالب پسر حجتالاسلام ابوطالب و بازیکن سابق تاج و دیهیم و مدرس فوتبال و مربی تیم ملی جوانان - یکی از خدمتگذاران فوتبال ایران- که شیفته ستاره برزیلی است، سلطان را بر بالین پسر تازه به دنیا آمدهاش در بیمارستان آسیا ببرد تا نام فرزند نورسیدهاش را بگذارد «پله». «پله ابوطالب» بعدها به میدان میرفت. مهندس مکانیک میشد. دو پله در یک عصر. یکی در برزیل. یکی در ایران. یکی سیاه. یکی سفید.
ارسال نظر